دوشنبه 28 خرداد 1403 - Mon 17 Jun 2024
  • موافقت رهبر با عفو یا تخفیف 2654 نفر از محکومان

  • نکونام به دنبال مهاجم سری A ایتالیا / با این مهاجم استقلال وزن پیدا می کند

  • پرسپولیس باید سریع دست به کار شود

  • آرمان رمضانی تکلیفش در استقلال معلوم نیست/ وی داماد شد

  • قایدی گرانتر از حد انتظار برای استقلالی ها/ برگشت قایدی ممکن نیست

  • تیم استقلال با چه نفراتی بسته می شود؟/ وضعیت نامعلوم استقلال

  • بازگشت برانکو به پرسپولیس منتفی شد

  • در جمع بهترین پاسورها اثری از هافبک‌های ایرانی نیست

  • 30 میلیارد تومان برای رضایتنامه جواد آقایی پور

  • منتظر محمد در استقلال جایی ندارد

  • روزی که پزشکیان دنبال گشت ارشاد بود! + سند

  • آزادی حمید نوری چهار پیام روشن دارد

  • عضو هیات مدیره پرسپولیس پیام مهمی داد

  • انتخابات بسیار مهم است/ تلاش کنید مشارکت افزایش یابد+ عکس و فیلم

  • صرفه‌جویی 2.5 میلیارد دلاری + عکس

  • برائت زائران ایرانی با پرچم فلسطین + عکس و فیلم

  • لزوم برائت جهانی از رژیم صهیونیستی و آمریکا+فیلم

  • جام گرفت و رفت/ پرسپولیس سکوی پرتاب اوسمار

  • دو مجری سرشناس در فساد فوتبال نقش دارند

  • دلیل لغو جلسه مهم نکونام

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 372707
    تاریخ انتشار: 05/خرداد/1403 - 14:19

    اولین رئیس جمهور شهید هم سهمش را از سفره انقلاب برنداشت

    شهید رجایی در سفرش به شیراز، با اینکه می‌توانست در هتل‌های معروف سر کند، اصرار داشت شب‌ها در مقر سپاه و روی یک پتو بخوابد.

    اولین رئیس جمهور شهید هم سهمش را از سفره انقلاب برنداشت

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»

    سیدمسعود خاتمی مسئول بهداری کل سپاه در دوران دفاع مقدس، تعریف می‌کند: «ابوالحسن بنی‌صدر رئیس جمهور و محمدعلی رجایی نخست وزیر کشور بود. شهید رجایی به شیراز آمد. او جلساتش را در استانداری برگزار می‌کرد و خیلی پرکار بود. به شهرستان‌ها هم سرکشی می‌کرد؛ ولی اصرار داشت که شب‌ها بیاید در مقر سپاه بخوابد. در یک جای خیلی ساده، روی پتو می‌خوابید و صبح می‌رفت دنبال کارهایش. با اینکه می‌توانست در ایام نخست وزیری به هتل‌های معروف شیراز برود و به قول امروزی‌ها، سهمش را از سفره انقلاب بردارد، این کار را نکرد.بچه‌های سپاه هم واقعاً دوستش داشتند و می‌گفتند که رجایی از خودمان است.آن زمان اختلافات شدیدی بین رجایی و بنی‌صدر وجود داشت و طرفداران بنی‌صدر علیه رجایی جوسازی کرده بودند. یک بار که به اردوگاه جنگ‌زده‌های فسا رفتیم، با شعار «درود بر بنی‌صدر» از ورود رجایی به داخل اردوگاه ممانعت کردند. رجایی از ماشین پیاده شد و با صبر و حوصله با جنگ‌زده‌ها ارتباط برقرار کرد. نتیجه این صحبت‌ها آن شد که آن‌ها با شعار «درود بر رجایی» او را بدرقه کردند.زمانی که رجایی به جهرم رسید و بالگردش روی زمین نشست، مردم او را تا مسجد روی دستشان بردند. وقتی او و همراهانش می‌خواستند به تهران برگردند، صبح زود سوار اتوبوس شدیم و به محله‌ای در جنوب شهر شیراز که منزل آیت‌الله دستغیب در آن بود، رفتیم تا رجایی با ایشان خداحافظی کند.ملاقات آن‌ها که طول کشید، مردم فهمیدند این اتوبوس، اتوبوس نخست وزیر است و در آنجا ازدحام زیادی شد؛ طوری که آقای رجایی نمی‌توانست سوار اتوبوس بشود. اتفاق جالب این بود که در این شلوغی‌ها، کفش رجایی از پایش در آمد و وقتی سوار ماشین شد، کفش نداشت.
     

    جوانی از همان محله، وقتی کفش ایشان را از لابه‌لای جمعیت پیدا کرد و دید که خیلی کهنه است، با صدای بلند و با لهجه شیرازی گفت: «ببینید کفش نخست وزیر مردم پاره‌ست!»لنگه کفش نخست‌وزیر او را احساساتی کرده و حس کرده بود که او از جنس خودشان است. جوان به قدری احساساتی شده بود که من اجازه دادم سوار شود و تا فرودگاه همراه رجایی باشد.»

     

    مرتبط ها
    نظرات بینندگان
    نظرات شما