دوشنبه 31 ارديبهشت 1403 - Mon 20 May 2024
  • ملت ایران نگران و دلواپس نباشند، هیچ اختلالی در کار کشور به وجود نمی‌آید + فیلم

  • سانحه برای بالگرد حامل رئیسی در جلفا/ آخرین اخبار از سانحه برای بالگرد رییس جمهور و هیات همراه/ توضیحات وزیر کشور دربارۀ حادثه بالگرد حامل رئیس‌جمهور+جزئیات +فیلم

  • تکلیف پرسپولیس را استقلال مشخص می کند

  • شما طبق قانون شهید شده‌اید!

  • رئیسی: مرز ایران و آذربایجان را به مرز امید و فرصت بدل خواهیم کرد+ فیلم

  • رسانه می‌تواند در میدان نبرد، پیام‌آور امید باشد

  • حکم نهایی تتلو صادر شد

  • تاج: پیگیر فساد در فدراسیون هستیم

  • بودجه‌ها برای «سینما آزادی» هدر می‌روند!؟

  • چگونه یک دانشجو افسر سازمان سیا می‌شود؟+ عکس

  • علی کریمی بلاک شد!+ عکس

  • مطربی که رییس دستگاه دیپلماسی شد +فیلم

  • منتظر اعداد طلایی در شاخص باشید

  • امروز؛ افتتاح یک پروژه مهم، استراتژیک و بین‌المللی

  • مروری بر کارنامه تاریک ترین دوره اقتصاد ایران

  • سرزمینِ ایران؛ جشنِ رنگ در عروسی بختیاری

  • تصاویر: سیل در مشهد

  • از مجلس شورای اسلامی انتظار نبود!

  • ورود دلار به کانال ۵۷ هزار تومان/ ادامه روند کاهشی نرخ ارز

  • یک صندلی و چند کاندیدا

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 360287
    تاریخ انتشار: 22/آذر/1402 - 13:22

    بچه‌های سپاه دنبال رضایت گرفتن از یک چوپان بودند

    در دوران دفاع مقدس روزی خودروی بچه‌های سپاه که همراه آیت‌الله مشکینی بودند با گله گوسفندان تصادف کرد و یکی از گوسفندان تلف شد، نیروهای مسلح رفتاری از خود نشان دادند که باعث تعجب آیت‌الله مشکینی شد.

     بچه‌های سپاه دنبال رضایت گرفتن از یک چوپان بودند

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فارس ،

    نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران از بدو پیروزی انقلاب اسلامی مورد هجوم تهمت‌های فراوانی بودند که آن‌ها را قاتل جان و سارق مال مردم به تصویر می‌کشید.

    سیدمسعود خاتمی پزشک یکی از زندان‌های شهر سردشت آذربایجان غربی در دوران دفاع مقدس در کتاب تاریخ شفاهی تعریف می‌کند: یک بار آیت‌الله علی‌اکبر مشکینی را دعوت کردیم و از ایشان خواستیم تا در مقر سپاه فارس برای نیروها صحبت کند. ایشان هم آمد و حضورش خاطرات خوبی برای ما رقم زد.

    روزی با ایشان با یک ماشین پیکان در جاده شیراز ـ جهرم حرکت می‌کردیم که با گله گوسفندی که از جاده عبور می‌کرد، برخورد کردیم. یکی از گوسفندان مصدوم شد و در نهایت تلف شد.

    ما نگه داشتیم تا صاحب گوسفند را راضی کنیم. پول هم نداشتیم. جیب‌هایمان را گشتیم تا پول‌هایمان را روی هم بگذاریم و به او بدهیم. بالاخره صاحب گوسفند قیمتی برای گوسفند تعیین کرد و ما مبلغ را به او دادیم و راضی‌اش کردیم.

    آقای مشکینی که در این مدت ما را را زیر نظر داشت، بعد از پایان ماجرا به ما گفت: شما چند نفر، مسلح بودید و صاحب گوسفند هم یک چوپان ساده و تنها در بیابان بود. به راحتی می‌توانستید او را تهدید کنید و به راه خودتان ادامه دهید، ولی این کار را نکردید.

    او ادامه داد: وقتی دیدم دارید سعی می‌کنید که مرد چوپان را راضی کنید، امیدی در دلم زنده شد که نیروی مسلحی به وجود آمده است که با وجود داشتن قدرت به دنبال آن است که چوپان یک گله را راضی کند و پول گوسفند تلف شده او را بدهد.

    خلاصه ایشان ما را بابت این رفتار خیلی تشویق کرد و گفت: این روحیه سپاهی‌هاست که حق الناس را رعایت می‌کنند.

    در واقع آقای مشکینی می‌خواست با این عکس‌العمل خود بچه‌ها را به عمل به آموزه‌های دینی، به خصوص رعایت حق‌الناس، ترغیب کند.

    نظرات بینندگان
    نظرات شما