دوشنبه 31 ارديبهشت 1403 - Mon 20 May 2024
  • ملت ایران نگران و دلواپس نباشند، هیچ اختلالی در کار کشور به وجود نمی‌آید + فیلم

  • سانحه برای بالگرد حامل رئیسی در جلفا/ آخرین اخبار از سانحه برای بالگرد رییس جمهور و هیات همراه/ توضیحات وزیر کشور دربارۀ حادثه بالگرد حامل رئیس‌جمهور+جزئیات +فیلم

  • تکلیف پرسپولیس را استقلال مشخص می کند

  • شما طبق قانون شهید شده‌اید!

  • رئیسی: مرز ایران و آذربایجان را به مرز امید و فرصت بدل خواهیم کرد+ فیلم

  • رسانه می‌تواند در میدان نبرد، پیام‌آور امید باشد

  • حکم نهایی تتلو صادر شد

  • تاج: پیگیر فساد در فدراسیون هستیم

  • بودجه‌ها برای «سینما آزادی» هدر می‌روند!؟

  • چگونه یک دانشجو افسر سازمان سیا می‌شود؟+ عکس

  • علی کریمی بلاک شد!+ عکس

  • مطربی که رییس دستگاه دیپلماسی شد +فیلم

  • منتظر اعداد طلایی در شاخص باشید

  • امروز؛ افتتاح یک پروژه مهم، استراتژیک و بین‌المللی

  • مروری بر کارنامه تاریک ترین دوره اقتصاد ایران

  • سرزمینِ ایران؛ جشنِ رنگ در عروسی بختیاری

  • تصاویر: سیل در مشهد

  • از مجلس شورای اسلامی انتظار نبود!

  • ورود دلار به کانال ۵۷ هزار تومان/ ادامه روند کاهشی نرخ ارز

  • یک صندلی و چند کاندیدا

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 341040
    تاریخ انتشار: 19/ارديبهشت/1402 - 11:59

    شهید مدافع حرم که یک افغانستانی را دایی خود جا زد

    مادر شهید قاسمی دانا می‌گوید: حسن به یکی از مسئولان فاطمیون گفته بود برای من شناسنامه افغانستانی درست کن؛ مثلاً شما دایی من باش. آن آقا گفته بود شناسنامه چی درست کنم؟ برو خدا خیرت بدهد، پدر و مادرت اگر بفهمند من را خفه می‌کنند!

    شهید مدافع حرم که یک افغانستانی را دایی خود جا زد

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» حسن قاسمی دانا تحمل نشستن و نگاه کردن نداشت. اینکه زنده باشد و ببیند حرم حضرت زینب(س) مورد تجاوز تکفیری‌ها قرار بگیرد. اگر اینطور می‌شد چطور می‌توانست دوباره به روضه امام حسین(ع) برود و اشک بریزد که اگر بودم روز عاشورا حتما امامم را یاری می‌کردم؟ 

    بالاخره به هر دری زد و رفت سوریه. سرانجام «حسن قاسمی‌دانا» در ۱۹ اردیبهشت سال ۹۳ شد اولین شهید مدافع حرم مشهد و پیکرش در باغ پایین آرامگاه خواجه ربیع، بلوک ۶ ردیف ۱۶ به خاک سپرده شد. مادرش از نحوه اعزام حسن آقا اینطور می‌گوید:


    شهید حسن قاسمی دانا

    آن روزها شهدای مدافع حرم فاطمیون را می‌آوردند؛ چون هنوز هیچ کدام از ایرانی‌های مشهد شهید نشده بودند. حسن آقا اولین شهید مدافع حرم مشهد است. وقتی شهید می‌آوردند برای من خبر می‌آورد که شهید آورده‌اند؛ می‌گفتم ایرانی؟ می‌گفت نه افغان‌ها هستند، تیپ فاطمیون. برادران شیعه فاطمیون هستند. بعد این را می‌گفت و تشییع می‌رفت و می‌آمد و خبر می‌آورد.

    در همین برنامه‌های تشییع شهدا با یک آقایی آشنا می‌شود و او را رها نمی‌کند. مدام خواهش و تمنا که بیا من را هم بفرست. ایشان هم گفته بود نه، من اجازه ندارم، ما از خودمان یعنی افغان‌ها می‌توانیم اعزام کنیم، اما از شما اجازه نداریم. گفته اشکال ندارد، برای من شناسنامه درست کن؛ من پدر و مادرم افغانستان هستند. مثلا شما دایی من باش. یعنی این آقا، داییِ حسن باشد. گفته بود پدر و مادرم افغانستان هستند و من دارم خانه شما زندگی می‌کنم. آن آقا گفته بود شناسنامه چی درست کنم؟ برو خدا خیرت بدهد، پدر و مادرت اگر بفهمند من را خفه می‌کنند؛ من را می‌کشند!

    گفته بود پدر و مادرم از این کارها نمی‌کنند، مطمئن باش. اما همین کار ۶ ماه طول کشیده بود که قبول کرده بود و پذیرفته بود و کارتی و عکسی برایش درست کرده بود. آن کارتش را هم نفهمیدم دیگر چی شد؛ متأسفانه گمش کردم. یک کارت مثل برگ شناسنامه بود که رویش عکس این مدلی درست کرده بودند. عکسش انگار با فوتوشاپ درست شده بود و چشم‌هایش را یک کاری کرده بودند که از شکل طبیعی خودش خارج شده بود!

    مرتبط ها
    نظرات بینندگان
    نظرات شما