پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - Thu 25 Apr 2024
  • جزییات حراج بعدی شمش طلا

  • خبر خوش وزیر کار برای کارگران

  • اسناد ارتش آمریکا از عملایات پنجه عقاب در ایران + سند

  • مستاجران ؛بازنده بازی قیمت‌سازی

  • مخاطب ۶۹.۲درصدی ثمره تحو ل رسانه ملی

  • معلم شهیدی که در روز معلم شهید شد+عکس

  • پایان دوران مدارا با قاره سبز

  • تمجید فرمانده کل ارتش از عملیات وعده صادق

  • خبر خوش برای هواداران استقلال و پرسپولیس /واگذاری مالکیت استقلال و پرسپولیس انجام شد؟

  • اگر مردم وارد میدان اقتصاد بشوند تولید جهش پیدا می‌کند/امنیت شغلی از وظایف مسئولین است+ فیلم

  • آغاز سلسله شکست‌های آمریکا در مقابل ایران+ عکس

  • نقش پرسپولیس در فینالیست شدن العین در آسیا

  • سوءمدیریت فاحش و زبان ‌دراز برخی دولتمردان سابق درباره فقر

  • سربازی که شهید خرازی را به عنوان فرمانده قبول نداشت

  • معافیت بورس از مالیات بر عایدی سرمایه

  • فرهنگ مشترک؛ سرمایه دو ملت

  • «شلیک وعده صادق به دستگاه اطلاعاتی اسرائیل»

  • سرنگونی پهپادهای اسرائیلی به‌دست حزب‌الله

  • چرا ماشین ترورهای شخصیتی از کار نمی‌افتد؟

  • رونق کنسرت‌ها تهدید یا فرصت؟

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 329866
    تاریخ انتشار: 04/بهمن/1401 - 16:43

    روایت اشرف پهلوی از نگاه پدرش به جایگاه زن ایرانی

    نگاه طاغوت به جایگاه زن ایرانی را می‌توان در نوع پاسخ رضاشاه به درخواست دخترش اشرف پهلوی برای تحصیل در سوئیس مشاهده کرد: دست از این مزخرفات بردار!

    روایت اشرف پهلوی از نگاه پدرش به جایگاه زن ایرانی

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از میزان ، اشرف پهلوی در سال ۱۹۳۳ میلادی (۱۳۱۲) به همراه مادرش به آلمان و سپس به سوئیس رفت. در آن ایام، محمدرضا پهلوی نیز در سوئیس بود. اقامت محمدرضا در سوئیس، اشرف را به این فکر واداشت که وی نیز در آن کشور به تحصیل بپردازد. از این رو برآن شد این تصمیم را با رضاخان مطرح کند. مواجهه رضاشاه با این تصمیم دخترش، می‌تواند نگاه شاه وقت ایران به زنان را بازنمایی کند.

    اشرف می‌گوید: در همان نظر اول، واله و شیدای سوئیس شدم، با آن چشم‌انداز زیبای نفس‌گیرش که به نظر می‌رسید در ظاهر سالم و شاد و خندان و سعادت‌بار مردم منعکس شده است… تازه کردن دیدار با برادرم و مشاهده‌ی زندگی در سوئیس، شوق فراوانی برای ماندن در من برانگیخت. می‌دانستم که پدرم مشکل اجازه ماندن می‌دهد.

    من تلگرافی فرستادم و خواهش کردم اگر اجازه می‌دهد، بمانم و در مدرسه‌ای اروپایی تحصیل کنم. پاسخ تلگرافی او، تند و کوتاه بود: «دست از این مزخرفات بردار و بلافاصله به ایران برگرد.» هیچ توضیح دیگری نبود. ولی همین نیز خاص رضا شاه بود. وقتی که پی بردم برای همیشه از فرصت‌هایی که به برادرهایم می‌دهد محروم هستم، عصبانی و سرخورده و آزرده شدم. با اینکه نومید و خشمگین بودم…

    نظرات بینندگان
    نظرات شما