دوشنبه 31 ارديبهشت 1403 - Mon 20 May 2024
  • حقوق‌ کارکنان و یارانه درحال پرداخت است

  • دو راهی سخت استقلال در نقل‌وانتقالات

  • پیام تسلیت رهبر انقلاب اسلامی و اعلام عزای عمومی در پی درگذشت شهادت‌گونه رئیس‌جمهور و همراهان گرامی ایشان

  • پیام تسلیت سران و مقامات جهان در پی شهادت رئیس جمهور ایران

  • پس از شهادت رئیس جمهور چه کسی مسئولیت اداره دولت را بر عهده می‌گیرد؟

  • ملت ایران نگران و دلواپس نباشند، هیچ اختلالی در کار کشور به وجود نمی‌آید + فیلم

  • سانحه برای بالگرد حامل رئیسی در جلفا/ آخرین اخبار از سانحه برای بالگرد رییس جمهور و هیات همراه/ توضیحات وزیر کشور دربارۀ حادثه بالگرد حامل رئیس‌جمهور+جزئیات +فیلم

  • تکلیف پرسپولیس را استقلال مشخص می کند

  • شما طبق قانون شهید شده‌اید!

  • رئیسی: مرز ایران و آذربایجان را به مرز امید و فرصت بدل خواهیم کرد+ فیلم

  • رسانه می‌تواند در میدان نبرد، پیام‌آور امید باشد

  • حکم نهایی تتلو صادر شد

  • تاج: پیگیر فساد در فدراسیون هستیم

  • بودجه‌ها برای «سینما آزادی» هدر می‌روند!؟

  • چگونه یک دانشجو افسر سازمان سیا می‌شود؟+ عکس

  • علی کریمی بلاک شد!+ عکس

  • مطربی که رییس دستگاه دیپلماسی شد +فیلم

  • منتظر اعداد طلایی در شاخص باشید

  • امروز؛ افتتاح یک پروژه مهم، استراتژیک و بین‌المللی

  • مروری بر کارنامه تاریک ترین دوره اقتصاد ایران

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 329804
    تاریخ انتشار: 04/بهمن/1401 - 12:02

    جیبش پر از دلار بود، اما 2 روز گرسنه بود

    فرمانده جستجوگر نور شهید علیرضا گل‌محمدی فقط به اندازه پول بنزین نگه داشت تا بتواند به خرمشهر برسد. او وقتی به خرمشهر رسید، بسیار گرسنه بود؛ در حالی که در جیبش یک بسته دلار داشت.

     جیبش پر از دلار بود، اما 2 روز گرسنه بود

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فارس، بعد از ورود شهید گل‌محمدی به کار تفحص پیکر شهدا، مادرش نگران شد، اما این نگرانی را بروز نمی‌داد و علیرضا را به خدا سپرد. وقتی شهید گل‌محمدی ازدواج کرد، مادرش از او خواست دیگر به تفحص نرود.

    اما علیرضا پاسخ داد: این راه را باید رفت؛ چون خیلی از مادران و همسران شهدا انتظار عزیزشان را می‌کشند، آن‌ها حتی منتظر یک تکه استخوان از شهیدشان هستند و من باید بروم تا آن‌‌ها را از چشم‌انتظاری در بیاورم. شهید گل‌محمدی وقتی اشک‌های حلقه‌زده در چشم‌های مادر را دید، بوسه‌ای بر دستان مادر زد و گفت: مادر! این قدر هم نگران من نباش، هر چه خدا بخواهد آن رقم می‌خورد.

    سلطان دلار باشی، اما گرسنه بمانی؟

    قربانعلی هدایتی یکی از اقوام شهید علیرضا گل‌محمدی حدود سال ۱۳۸۵ با علیرضا از میانه راه افتاد و می‌خواست به خرمشهر برود. علیرضا یک پیکان قراضه داشت. به تهران که رسیدند، یک دفعه با یک پراید تصادف کردند. علیرضا، او و یکی از دوستانش را با قطار به اهواز فرستاد و خودش در تهران ماند تا پراید را به تعمیرگاه ببرد و کارش را انجام بدهند.

    آن‌‌ها بعد از ۲ روز با پیکان به پادگان شهیدمحمودوند آمدند. علیرضا خیلی گرسنه بود و به قربانعلی گفت: یک لقمه نان بیاور بخورم. او کمی نان خشک داشت، برای علیرضا آورد و خورد. گفت: من ۲ روز است چیزی نخورده‌ام. قربانعلی پرسید: بیمار بودی؟ گفت: نه بیمار نبودم. هر چقدر پول داشتم، خرج تعمیر پراید شد و فقط به اندازه پول بنزین نگه داشتم تا بتوانم به خرمشهر بیایم.

    قربانعلی با تعجب گفت: در جیبت یک بسته دلار داشتی که! علیرضا بسته دلار را درآورد و گفت: اینکه برای من نیست؛ این بیت‌المال است. (در جریان عملیات تفحص برون‌ مرزی شهدا که در خاک عراق صورت می‌گیرد، هزینه‌های ایاب‌ و ذهاب، اسکان و اجاره وسایل برای تفحص، خورد و خوراک و غیره به صورت دینار یا دلار صورت گرفته و می‌گیرد)

    درباره این شهید بیش‌تر بدانید

    فرمانده جستجوگر نور شهید «علیرضا گل‌محمدی» متولد ۱۳۵۲ بود. او دوره خدمت سربازی را در گروه تفحص گذراند و جذب کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح شد. در سال ۱۳۸۰ ازدواج کرد. این فرمانده دلاور بعد از ۲۵ سال تلاش و مجاهدت در مسیر کشف پیکر شهدا پیکر هزاران شهید را از دل خاک جبهه جنوب و میانی و غرب کشور بیرون آورد و چندین بار هم مجروح شد. سرانجام در ۳۰ بهمن‌ماه سال ۱۳۹۹ بر اثر انفجار مین به جا مانده از دوره جنگ تحمیلی به همراه شهید «محمود حاجی‌قاسمی» به جمع شهدا پیوست. پیکر شهید گل‌محمدی در جوار حرم حضرت معصومه (س) آرام گرفته است. از این شهید سه فرزند دختر و یک فرزند پسر به یادگار مانده است.

     

     

    مرتبط ها
    نظرات بینندگان
    نظرات شما