چهارشنبه 05 ارديبهشت 1403 - Wed 24 Apr 2024
  • «شلیک وعده صادق به دستگاه اطلاعاتی اسرائیل»

  • سرنگونی پهپادهای اسرائیلی به‌دست حزب‌الله

  • چرا ماشین ترورهای شخصیتی از کار نمی‌افتد؟

  • رونق کنسرت‌ها تهدید یا فرصت؟

  • «محبی» نامزد بهترین بازیکن سال لیگ برتر روسیه

  • همه سناریوها را دقیقا بررسی می‌کنیم

  • حماس پاسخ آمریکا را داد + جزئیات

  • جزییات تغییر سیاست ارزی دولت /با وجود افزایش تولید کاهش واردات داشتیم

  • ثواب کردن هم به ما نیامده!

  • ایران اسطوره قلعه تسخیرناپذیر اسرائیل را در هم شکست

  • حکم انضباطی علیه ستاره پرسپولیس

  • پرسپولیس نیازمند درخشش یک ستاره قدیمی

  • تعلیق محرومیت سنگین یک پرسپولیسی

  • وقتی «بوقلمون» هم مقابل «رضا پهلوی» کم می‌آورد!

  • حمله بی‌سابقه ایران از نظر نظامی- اطلاعاتی پُر اهمیت است

  • آیا آمریکا می‌تواند تحریم نفت ایران را افزایش دهد؟

  • کلاهبرداری با داروی مرگ

  • محمد علی جهان آرا؛ «سردار مقاومت» و ایستادگی

  • آقای وزیر خبردرمانی در بازار خودرو را رها کنید

  • تاریخچه روابط اردن و رژیم صهیونیستی

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 298232
    تاریخ انتشار: 05/خرداد/1401 - 13:02

    عالمی که دوست داشت یک بسیجی ساده باشد

    ‌نمی‌شود به چهارم خرداد «روز مقاومت، روز دزفول» رسید و یادی از روحانی عظیم‌الشانی نکرد که در دوران بمباران سخت شهر دزفول، در کنار مردم این شهر ماند و بار‌ها و بار‌ها جانش را به خطر انداخت.

    عالمی که دوست داشت یک بسیجی ساده باشد

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از روزنامه جوان، نمی‌شود به چهارم خرداد «روز مقاومت، روز دزفول» رسید و یادی از روحانی عظیم‌الشانی نکرد که در دوران بمباران سخت شهر دزفول، در کنار مردم این شهر ماند و بارها و بارها جانش را به خطر انداخت. «آیت‌الله سید‌مجدالدین قاضی دزفولی» اولین امام جمعه دزفول پس از پیروزی انقلاب بود که از ارکان اصلی مبارزه با رژیم طاغوت در این شهر و همچنین استان خوزستان به شمار می‌رفت. پیرمردی هشتاد و اندی ساله که مثل کوه در برابر بمباران وحشیانه دشمن ایستاد و از عوامل اصلی مقاومت، ماندگاری و نهایتاً تاریخ‌سازی مردم دزفول در دوران دفاع مقدس شد.

    شاگرد بزرگان
    آیت‌الله قاضی با واسطه، شاگرد بزرگانی چون آیت‌الله میرزای شیرازی و آخوند خراسانی بود. وی که سال 1279 در دزفول به دنیا آمد، جز مقطعی که برای تحصیلات حوزوی شهرش را ترک کرد، الباقی عمر را در زادگاهش گذراند. وی عالمی مردمدار بود و همواره دغدغه مستضعفان را داشت. از جوانی تا کهنسالی، هیچگاه خودش را از عموم مردم جدا نکرد و در تمامی مناسبات همراه‌شان بود. اولین‌بار سال 1330 که حزب زحمت‌کشان تجمعی را علیه خان‌های ظالم در جنوب کشور ترتیب دادند، آیت‌الله قاضی با مردم همراهی کرد و در این تجمعات حضور یافت. در آن زمان او بیش از 50 سال داشت و یک روحانی شناخته شده در سراسر منطقه و خوزستان بود. حضور در این تجمعات نشان داد که مرحوم قاضی قصد ندارد یک زندگی عادی حوزوی و طلبگی را پیش‌رو داشته باشد و هرجا که نیاز باشد، از چیزی دریغ نخواهد داشت.

    15 خرداد 42
    وقایع نیمه خرداد 1342 نقطه عطف دیگری در مبارزات جهادی آیت‌الله قاضی است. در آن زمان او حمایت جدی خود را از حضرت امام و نهضت اسلامی ایشان علنی ساخت. در پی قیام مردم ایران در 15 خرداد 1342 و وقایع تلخی که کشورمان آن روزها شاهدش بود، آیت‌الله قاضی جلسات درس خود را تعطیل کرد و به حمایت از حضرت امام و مردم تظاهر کننده در تهران، قم و ورامین پرداخت. در پی اعلام رسمی حمایت از حضرت امام(ره)، مأموران رژیم شاه نسبت به ایشان حساس شدند و بارها او را تهدید به دستگیری و زندان کردند. اما آیت‌الله قاضی دست از مبارزه برنداشت و در جریان انقلاب، منزل مسکونی‌اش را به عنوان پناهگاه مردم و انقلابیون قرار داد. او امام جماعت مسجد بازار دزفول بود. همان جایی که به عنوان کانون مبارزات انقلابی در دزفول معروف بود.

    محمدرضا شریفی‌نسب از رزمندگان دزفولی می‌گوید: «یک نکته مغفول مانده در مبارزات انقلابی مردم دزفول و نقش آیت‌الله قاضی در این مبارزات، تظاهرات 26 آذرماه 1356 مردم این شهر علیه رژیم شاه است. آن‌طور که در تاریخ خوانده‌ایم، پس از چاپ مطلب توهین‌آمیز درباره امام که روز 17 دی ماه 1356 در روزنامه اطلاعات چاپ شد، مردم قم دو روز بعد قیام خود را که جرقه انقلاب خوانده می‌شود، انجام دادند. این امر در حالی است که مردم دزفول به جهت روشنگری‌هایی که روحانیونی چون آیت‌الله قاضی و حاج آقا آل‌اسحاق انجام داده بودند، 25 روز قبل از مردم قم تظاهراتی در طراز انقلاب انجام دادند.»

    قاضی پس از انقلاب
    یکی دیگر از رزمندگان دزفولی نیز می‌گوید: «بعد از پیروزی انقلاب، منزل آیت‌الله قاضی همان نقش پایگاه انقلابیون را همچنان ایفا می‌کرد. به عنوان نمونه از زیرزمین خانه ایشان برای نگهداری مأموران و ایادی دستگیر شده رژیم طاغوت استفاده می‌شد. آیت‌الله قاضی یک وزنه در شهر دزفول بود و خیلی از امور توسط ایشان حل و فصل می‌شد.»

    در واقع آنچه آیت‌الله قاضی را تبدیل به یک اسطوره در تاریخ خوزستان و کشور کرد، حضور باصلابتش در دفاع مقدس بود. دزفول در شمال خوزستان، دروازه ورود به این استان نیز به شمار می‌رفت. از این‌رو یکی از محورهای اصلی هجوم ارتش بعث عراق به شمال خوزستان، تصرف دزفول و اندیمشک بود تا از این طریق، راه‌زمینی مرکز کشور به خوزستان سد شود. اما تا وقتی که مردم دزفول در خانه‌های‌شان حضور داشتند، این امر ممکن نبود.

    مردمی که جوانان‌شان حضور پررنگی در جبهه‌ها داشتند و شاکله تیپ 7 ولیعصر(عج) را تشکیل دادند.

    زمانی که جنگ آغاز شد، آیت‌الله قاضی به سن 80 سالگی رسیده بود. آن زمان که دزفول در رأس بمباران دشمن قرار داشت و هر وقت رادیو بغداد می‌خواست اسامی شهرهایی را که قرار است بمباران شوند، اعلام می‌کرد، نام شهر دزفول در ابتدای اعلامیه بمباران بیان می‌شد و اصطلاح آشنای «الف دزفول» در رسانه‌های دشمن پخش می‌شد. سپس آماج بمب و موشک بود که بر سر این شهر نه‌‌چندان بزرگ باریدن می‌گرفت. در این میان کسی از آیت‌الله قاضی با 80 سال سن انتظار نداشت که در دزفول بماند و جانش را به خطر اندازد. اما او نظر دیگری داشت.

    مثل یک رزمنده
    محمدعلی سخاوت از دیگر اهالی و رزمندگان دزفولی می‌افزاید: «با آغاز دفاع مقدس نقش محوری و تأثیرگذار آیت‌الله مجدالدین قاضی دزفولی پررنگ‌تر از گذشته شد. ایشان زمانی که شهر زیر گلوله‌باران و موشک‌باران قرار داشت یک بار هم نماز جمعه را تعطیل نکرد. حضورش قوت قلبی برای مردم بود و دزفولی‌ها هم به تبعیت از او شهر را ترک نکردند.»

    سخاوت در ادامه می‌گوید: «ما که آن موقع رزمنده بودیم، وقتی در نماز جمعه شهر شرکت می‌کردیم با روحیه بالاتری به جبهه برمی‌گشتیم. حضور شخصیتی همچون آیت‌الله قاضی روحیه بسیار بالایی به مردم و رزمنده‌ها می‌داد. ایشان یک پیرمرد 80 ساله بود. اما خودش را یک بسیجی می‌دانست و می‌گفت دوست دارم یک بسیجی باشم. سعی می‌کرد خودش شخصاً در بیشتر اعزام نیرو‌ها به جبهه شرکت کند و از نزدیک با رزمنده‌ها همنشین باشد. بسیار به خانواده شهدا و رزمنده‌ها سر می‌زد و در مسجد جامع و آستانه متبرکه حضرت سبز قبا(ع) و دیگر مکان‌های اعزام نیرو به جبهه، حضور فعال و پررنگی داشت.»

    آمارهای عجیب
    با نگاهی به آمار بالای شهدای بمباران شهر دزفول، هرچه بیشتر به حضور با صلابت آیت‌الله قاضی در این شهر و در چنان شرایط دشواری پی می‌بریم. طبق این آمارها از 2 هزار و 610 شهید شهر دزفول فقط 900 تن شهدایی هستند که در مناطق شهری و مسکونی زندگی می‌کردند. 120 شهید از نوزاد شیرخواره سه روزه گرفته تا نوزاد یک‌ماهه و کودکان زیر یک سال هستند. 120 شهید هم کودکان یک سال به بالا تا زیر 10 سال هستند و آمار 400 الی 500 شهید هم دختران و زنان بی‌گناه را شامل می‌شود. رقمی که شدت حملات و قساوت صدام را در بمباران شهر دزفول نشان می‌دهد.

    در روزهای موشک‌باران و گلوله‌باران نگاه همه مردم به آیت‌الله قاضی بود و او یک الگوی تمام عیار برای همه به شمار می‌رفت. یک بار در اوج موشک‌باران شهر، عده‌ای پیش آیت‌الله قاضی می‌روند و با گلایه می‌گویند شما که مردم را به ماندن تشویق می‌کنید الان که این همه شهید می‌دهیم جواب خانواده‌هایشان را چه خواهید داد. ایشان هم در جواب می‌گوید من کسی را مجبور و ملزم به ماندن نکرده‌ام. من فقط اختیار خود و خانواده‌ام را دارم و به کسی اجبار نمی‌کنم که بماند.

    قاضی و آبادانی
    یکی دیگر از نقاط جالب توجه در زندگی جهادی آیت‌الله قاضی، تأکید ایشان به بازسازی سریع ویرانه‌های ناشی از بمباران دشمن بود. در نگاه دوراندیشانه او، ‌مردم نباید در کنار آلام جانی و جسمی بمباران‌ها، درد آوارگی را نیز تحمل می‌کردند. لذا با توصیه‌ها و پیگیری‌های او، مردم نوبتی مشغول به کار می‌شدند و اگر موشک به جایی اصابت می‌کرد سریع کار بازسازی را انجام می‌دادند. گاهی مجبور می‌شدند محلی را در دو هفته چندبار بازسازی کنند. در دوران دفاع مقدس، گروهی از مردم دزفول متخصص بازسازی ویرانه‌ها شده بودند. هرجا موشکی اصابت می‌کرد، خود مردم به صورت خودجوش با پای پیاده و با بیل و کلنگ به محل خرابی می‌رفتند و آثار خرابی را از بین می‌بردند. گروهی هم مشغول آواربرداری و نجات زیرآوار مانده‌ها و بیرون کشیدن شهیدان می‌شدند.

    حکایت اخلاص
    از آیت‌الله قاضی و نقش ارزشمندی که در دوران مقاومت دزفول ایفا کرده است، روایات و خاطرات بسیاری برجای مانده است. او اگر خواسته‌ای از مردم داشت، خود ابتدا به آن عمل می‌کرد. اگر می‌گفت در شهر بمانید و مقاومت کنید، خودش نه تنها می‌ماند، بلکه در نمازجمعه شهر نیز شرکت می‌کرد. بارها از او خواسته شد شهر را ترک کند و به جای امن‌تری برود. هربار آیت‌الله قاضی با دلخوری می‌گفت: «کجا بروم؟ وقتی مردم دزفول زیر بمباران و موشک‌باران هستند من کجا بروم؟» نقل شده است که یک روز علامه آیت‌الله محمدتقی جعفری به دزفول می‌آید و همان روز نیز رادیو عراق تهدید می‌کند که شهر را موشک‌باران خواهد کرد. باز آیت‌الله قاضی حاضر به ترک شهر نمی‌شود. علامه جعفری از ایشان می‌خواهد حداقل به زیرزمین خانه بروند. ایشان نمی‌پذیرد و می‌گوید که تنگی نفس دارد. در واقع این موضوع را بهانه کرده بود. وقتی اصرارهای علامه جعفری را می‌بیند، می‌گوید: «این مردمی که در دزفول هستند به اعتبار و گفته من در شهر مانده‌اند و دارند مقاومت می‌کنند، بسیاری از اینها ممکن است در این وقت روز برایشان مقدور نباشد از شهر بیرون بروند یا امکان رفتن به زیرزمین را نداشته باشند. اینها یا پاسدار و رزمنده هستند یا کارگر و رفتگر شهرداری که در سطح شهر دارند کار می‏کنند و زحمت می‏کشند یا پزشک و پرستارند که شب تا صبح در بیمارستان کار می‏کنند. ما به اینها گفته‌ایم در شهر بمانید و مقاومت کنید، حالا خودمان برویم داخل زیرزمین و اینها در معرض خطر و تهدید و تجاوز باشند؟ این درست نیست. «آیت‌الله قاضی عاقبت در سال 1364 در سن 84 سالگی درگذشت.»

    نظرات بینندگان
    نظرات شما