پنجشنبه 09 فروردين 1403 - Thu 28 Mar 2024
  • جمهوری اسلامی ایران در حمایت از فلسطین و غزه تردید نخواهد کرد/ اقدامات تبلیغاتی مقاومت فلسطین جلوتر از دشمن صهیونیستی بوده است+عکس

  • دیدار شاعران و اساتید ادبیات فارسی با رهبر انقلاب + فیلم

  • نگاهی اجمالی به سریال «اوکازیون»؛ یک کمدی دهه هفتادی

  • فراخوان مشمولان متولد سال ۱۳۸۵ برای تعیین تکلیف وضعیت خدمت سربازی

  • لزوم استمرار ساماندهی اموال تملیکی و توقیفی

  • آیا غرب، امتیاز برند تجاری داعش را خریده است؟

  • عرضه یک میلیارد دلار پوشاک توسط یک پلتفرم ترکیه‌ای در ایران

  • افکار عمومی عربستان سعودی در رابطه با عادی سازی روابط با اسرائیل چگونه است؟

  • گزارش هولناک از جنایات اشغالگران در بیمارستان الشفاء غزه

  • رونمایی از تجهیزات و تسلیحات هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران

  • زمان آغاز مرحله سوم طرح فجرانه کالابرگ الکترونیک

  • فوری/بمب نقل و انتقلات پرسپولایس در سال جدید

  • فوری/بازگشت مجدد فرهادمجیدی به فوتبال ایران

  • جزئیات از حادثه توریستی شهر کروکوس مسکو /اعلام تعداد مجروحان و کشته شدگان این حادثه + فیلم و عکس

  • واشنگتن-تل‌آویو در موضع اتهام؛ رفتار روسیه تهاجمی تر می شود ؟

  • سناتورهای آمریکایی خواستار محافظت از منافقین شدند

  • پلمب مراکز اقامتی و بین راهی در طرح سلامت نوروزی

  • زائران کربلا زیر باران بهاری دست به دعا شدند

  • قالیباف حمله تروریستی در روسیه را محکوم کرد

  • خطر پول‌پاشی در کمین توقف تورم

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 280167
    تاریخ انتشار: 25/دي/1400 - 12:34

    تئوری ناجوانمردانه اپراتورهای روحانی

    ما زمانی که درباره «مکتب سلیمانی» حرف می‌زنیم، به‌شدت نیازمند آن هستیم که ابعاد مختلف شخصیت ایشان را موردبحث قرار دهیم.

    تئوری ناجوانمردانه اپراتورهای روحانی

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فرهیختگان ماجرای جلسه فرماندهان سپاه با روحانی و انتقادات سردار سلیمانی به روحانی چیزی بود که سردار حاجی‌زاده در گفت‌وگو با روزنامه کیهان به آن پرداخت.

    انتشار این مصاحبه واکنش‌های تعدادی از اصلاح‌طلبان را برانگیخت. حسام‌الدین آشنا که پروژه تاریخ شفاهی او در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری شروعی بود برای دوقطبی‌سازی از شخصیت حاج‌قاسم، حال در واکنش به این مصاحبه نقل‌قول از فرد دیگری در فقدان او را دور از امانتداری دانسته است.

    این درحالی است که ماجرای انتشار صوت ظریف و ایجاد دوقطبی میدان و دیپلماسی نیز بعد از شهادت سردار سلیمانی بود.

    در گفت‌وگویی که با سعید آجرلو، کارشناس مسائل سیاسی داشته‌ایم، چرایی لزوم پرداختن به ابعاد سیاسی شخصیت حاج‌قاسم به‌عنوان یک الگوی تراز انقلاب اسلامی موردبحث قرار گرفته است. آجرلو معتقد است: «نگاه تک بعدی و اصطلاحا تقلیل‌گرایانه حتما در جهت تبیین مکتب حاج‌قاسم نیست و باید تمام ابعاد شخصیتی ایشان مورد بحث قرار گیرد. یک بعد مهم از شخصیت ایشان بعد سیاسی است. الان نیز فرصت خوبی است که در حوزه سیاسی به شخصیت ایشان پرداخته شود.»

    حاج‌قاسم با وادادگان و متحجران مرزبندی داشت/ تئوری ناجوانمردانه اپراتورهای روحانی

    در ادامه مشروح این ‌گفت‌وگو را می‌خوانید:

    نظرتان درمورد مصاحبه سردار حاجی‌زاده با کیهان چیست؟

    ما زمانی که درباره «مکتب سلیمانی» حرف می‌زنیم، به‌شدت نیازمند آن هستیم که ابعاد مختلف شخصیت ایشان را موردبحث قرار دهیم. وقتی چیزی تحت عنوان مکتب شهید سلیمانی مطرح می‌شود، به این معنا است که آن شخصیت، فراتر از یک شخصیت حقیقی صرف بوده و دارای ابعادی است که حوزه‌های مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را پوشش می‌دهد. پس طبیعی است که صحبت کردن از مکتب سلیمانی، بدون صحبت کردن از جنبه‌های سیاسی شخصیت حاج‌قاسم، عملا تصویر روشنی از این فرد و از این تفکر به ما نخواهد داد.

    امروز بعد از گذشت دوسال از شهادت ایشان فضایی پیش آمده است که به‌نظر می‌رسد مورد بررسی قرار دادن ابعاد مختلف این شخصیت لازم است. یکی از فعالان سیاسی، مدتی پیش چند نکته درباره شهید سلیمانی مطرح کرد؛ گفت من ازنظر سیاسی حاج‌قاسم را قبول ندارم.

    بعد برای اینکه درباره رفتار سیاسی حاج‌قاسم مثالی آورده باشد، گفته بود ایشان نامه‌ای نوشته و گفته است من دست روحانی را می‌بوسم. یعنی درباره شخصیت سیاسی ایشان شبهه‌ای وارد کرده بود و بر آن اساس گفته بود ازنظر سیاسی ایشان را قبول ندارد.

    یک بخشی از اصلاح‌طلبان مثل آقای جهانگیری هم به‌واسطه روابطی که با حاج‌قاسم داشته‌اند، روایتی از شهید سلیمانی ارائه می‌کنند که مجموع این اتفاقات، نیاز به صحبت کردن درباره ابعاد شخصیتی شهید سلیمانی را بیشتر از قبل می‌کند.

    وقتی از موضع افراد رادیکالی درجریان عدالتخواه و همچنین  از موضع اصلاح‌طلبان این‌ مسائل شنیده می‌شود، طبیعی است که باید برای روشن‌‍ کردن وجوه شخصیتی شهیدسلیمانی، یک روایت ناب و خالص از شخصیت ایشان ارائه شود که اساسا حاج‌قاسم ازنظر سیاسی کجا قرار می‌گیرد، چه تفکری داشته است و چگونه می‌توان آن را توضیح داد؛ هم برای جامعه فعلی، هم برای نسل جدید و هم برای آیندگان.

    تبیین شخصیت حاج‌قاسم به این معنا است که ما هم رفتار ایشان را در حوزه سیاسی در سال‌های حیاتش توضیح بدهیم و هم بتوانیم در موضوعات مختلف از این مکتب و از این تفکر استفاده کنیم.

    برخی معتقدند چون شهیدسلیمانی یک شخصیت موردقبول همه بود، نباید این موارد نقل شود تا شهیدسلیمانی مورد اجماع باقی بماند. این نظر را چقدر درست می‌دانید؟

    روایت حاجی‌زاده از دیدار فرماندهان سپاه با رئیس‌جمهور وقت، پاسخی به دوست عدالتخواهی است که در سخنان خود آن شبهه را به حاج‌قاسم وارد کرد. آنها که می‌گویند ما شهیدسلیمانی را ازلحاظ سیاسی قبول نداریم، اینجا باید روایت حاجی‌زاده را مثالی بر آن بدانند که شهیدسلیمانی با چه ادبیاتی با روحانی مواجهه داشته است.

    درباره آن نامه شهیدسلیمانی به روحانی باید گفت آن نامه درحالی نوشته شده بود که روحانی درمقابل تهدیدهای ترامپ، پاسخ تندی به آمریکا داده بود و حاج‌قاسم به اعتبار این حرف، از روحانی تشکر کرده بود.

    این کجا به این معناست که شهیدسلیمانی روحانی و تفکر او را قبول داشته است؟ اینقدر اشعری‌گونه و جبرگرایانه بدون توجه به زمینه و یک سخن اینگونه نقد می‌کنند و شبهه وارد می‌کنند.

    من فکر می‌کنم سه کنش خیلی جدی و مهم درکنار کنش‌های متعددی که پنهان بوده و ازنظر ما دور مانده است، به‌صورت علنی از شهیدسلیمانی در مسائل سیاسی دیده‌ایم؛ یکی در دوران خاتمی است که شهیدسلیمانی آن نامه معروف فرماندهان سپاه به خاتمی را امضا می‌کند، دومی، مواجهه ایشان با احمدی‌نژاد بر سر مساله انقلاب‌های عربی است که احمدی‌نژاد به‌همراه مشایی از آن تحت عنوان بهار انسانی یاد کرده بود. سومی هم ادامه همان تفاوت رویکرد در موضوع مقابله با داعش و مسائل سوریه و اختلاف‌نظرهای جدی درباره سپاه پاسداران بین روحانی و جریان مقابل است. ما حداقل این سه کنش سیاسی حاج‌قاسم را در مواجهه با سه رئیس‌جمهور اخیر شاهد بوده‌ایم.

    آیا این به این معنا است که حاج‌قاسم یک حزب سیاسی است؟ خیر. اگر به وصیت‌نامه حاج‌قاسم نگاه کنید، دید شهیدسلیمانی به جمهوری اسلامی، به رهبری، به جهان اسلام و دشمنان خیلی صریح مشخص است. این نگاه هم اصلا جریانی و حزبی نیست.

    حالا اگر یک جریان سیاسی بیشتر این تفکرات را قبول دارد، نزدیکی بیشتری به این جریانات دارد، به این معنا است که مثلا می‌خواهد این فرد را مصادره به مطلوب کند؟ خیر. جریان انقلابی به تفکرات شهیدسلیمانی نزدیک‌تر بوده، از اقدامات ایشان حمایت کرده است و به همین جهت تفکراتش نزدیک‌تر به‌نظر می‌رسد. اینکه جریان اصلاح‌طلب می‌گوید به ایشان علاقه داریم و از اینکه ایشان مصادره به مطلوب شود ناراحت می‌شویم، خیلی خوب است.

    بهتر آن است که محسن امین‌زاده، تاجزاده و خیلی دیگر از این شخصیت‌های سیاسی‌شان با خود مرور کنند در دورانی که حاج‌قاسم صبح و شب درمقابل داعش درحال جنگ بود چه اظهارنظرهایی کردند؟ همین آشنا، همین روحانی پاسخ‌ دهند که چه کمکی می‌توانسته‌اند در سوریه و عراق به حاج‌قاسم بکنند که نکرده‌اند. دولت روحانی بگوید کجاها می‌توانسته کار را تسهیل کند و پیش ببرد و نکرده است. کجاها با راهبرد شهیدسلیمانی در منطقه مخالفت کرده‌ است. راهبردی که راهبرد امنیت ملی است.

    راهبردی که به فرمایش رهبری هم امتی بود هم ملتی. یعنی هم منافع ملی و هم منافع جهان اسلام را در بر می‌گرفت. حاج‌قاسم هرکجا می‌دید انقلاب در خطر است، به‌واسطه اینکه خط قرمزش ولایت‌فقیه بود به میدان می‌آمد.

    هرجا می‌دید منافع ملت و امنیت ایران در خطر است به میدان می‌آمد و برایش چپ و راست فرقی نداشت. مگر احمدی‌نژاد منتسب به اصولگراها نبود. حاج‌قاسم آنجایی که لازم بود سکوت نکرد. روحانی خود را منتسب به میانه‌روها می‌دانست، خاتمی منتسب به اصلاح‌طلبان بود. حاج‌قاسم چون مبانی داشت، مبانی‌اش هم برگرفته از انقلاب بود و از منافع حزبی نبود که بخواهد به نفع حزب خاصی موضع‌گیری کند.

    منتها حاج‌قاسم چند ویژگی داشت؛ اهل گفت‌وگو و سخن‌گفتن بود. اهل صبرکردن و شنیدن بود. درعین حال بنای او بر جذب بود و نه دفع، کمااینکه صحبت‌هایی از حاج‌قاسم درباره نسل جدید و جوانان داریم و این امر حاج‌قاسم را محبوب کرده و این سرمایه اجتماعی را برای او ایجاد کرده است. سربازان و کسانی که با حاج‌قاسم می‌جنگیدند عاشق حاج‌قاسم بودند و روابط‌شان صرفا نظامی نبود.
    آیا اینکه حاج‌قاسم شخصیتی همه‌جانبه داشت معنایش این است که او خط قرمزهای خود را کنار می‌گذارد؟ اصلا این‌طور نیست. حاج‌قاسم خط قرمزهایش را کنار نمی‌گذارد. روایت سردار حاجی‌زاده و نیز روایت‌های مختلفی که از حاج‌قاسم وجود دارد همین را به ما می‌گوید.

    شهیدسلیمانی چون انسانی با اصول مبتنی‌بر انقلاب اسلامی و گفتمان امام و رهبر انقلاب بوده، از اصول خود پایین نمی‌آمده است. اما در عین‌حال عقلانیت انقلابی نیز داشته است؛ یعنی همان چیزی که رهبری به آن تاکید کردند.

    عقلانیت انقلابی یعنی شجاعت درکنار تدبیر این دو امر باید درکنار هم قرار بگیرد. این دو در شخصیت حاج‌قاسم وجود داشت که در دل آن مکتب سلیمانی بیرون آمد. حال اگر آشنا نسبت‌به بیان نظرات حاج‌قاسم معترض است باید بیاید و بگوید که موضعش درمقابل حاج‌قاسم چه چیزی بوده است.

    باید روابط و حرف جناح‌ها را کنار بگذاریم و بگوییم آیا روحانی آن زمان که در ریاست‌جمهوری بوده، آیا تفکرات شهیدسلیمانی را قبول داشته و با او همراهی کرده است، آیا احمدی‌نژاد با ایشان همراه بوده یا اینکه درمقابل ایشان مانع‌تراشی کرده‌ است.

    اگر کنار او نبوده‌اند، باید رفتار خودشان را اصلاح کرده و تجدیدنظر کنند. هم از ناحیه برخی اصلاح‌طلبان و هم ازجانب برخی مدعیان عدالتخواهی تفاسیر نادرستی از حاج‌قاسم ارائه شده و شبهاتی وارد شده که این موارد حتما باید پاسخ داده شود؛ چراکه شخصیت حاج‌قاسم تراز یک فرزند انقلاب اسلامی است.

    شما زمانی که با یک شخصیت به‌عنوان تراز و معیار سنجش فرزندان انقلاب اسلامی مواجهید، پس نباید هیچ‌گونه تسامحی در پرداختن و توصیف کردن چنین شخصیتی داشته باشید.

    ما در زمان ریاست‌جمهوری روحانی دو کنش متناقض از ایشان درمقابل سپاه شاهد بودیم. به این‌صورت که در سال۹۵ یعنی یک‌سال قبل از انتخابات به بهانه‌های مختلف سپاه را مورد عتاب قرار می‌دادند و گاهی نیز در دفاع از سپاه صحبت می‌کردند. دلیل این کنش متناقض را چه چیزی می‌دانید؟

    خیلی روشن است. ظریف که مصاحبه علنی علیه حاج‌قاسم داشت و همه هم آن‌را شنیدند. این حرف خوبی نیست که ما بخواهیم آن را مدام باز کرده و به آن بپردازیم. شاید خوشایند ظریف هم نباشد و شاید الان نظر ظریف هم تغییر کرده باشد. ما نمی‌خواهیم این موارد را باز کرده و به آن اشاره کنیم، اما این تضاد علنی است و مردم هم اظهارنظرها را شنیده‌اند. اینها چیزهایی نیست که مخفیانه باشد. بخش زیادی از کاهش اعتبار روحانی به‌خاطر صحبت‌هایش در انتخابات سال ۹۶ بود. روحانی در این انتخابات حرف‌هایی را مطرح کرد که حتی خارج شدن از خط قرمزها بود و دوباره هم نتوانست خودش را برگرداند و امروز هم هزینه همین حرف‌ها را می‌دهد.

    انتقادات روحانی علنی بود و کدهای آن واضح است. همان زمانی که روحانی داشت اتهام وارد می‌کرد، سردارسلیمانی در مجاورت مرزهای ایران در سوریه و عراق درحال جنگ با داعش بود. روحانی سال‌ها دبیر شورای‌عالی امنیت ملی بوده و خود را مدعی تخصص در امنیت ملی می‌دانست. حال آیا رویکرد حاج‌قاسم درست بود یا رویکرد روحانی؟

    امروز مشخص است که رویکرد سپاه قدس در منطقه که درمقابل داعش ایستاد کاملا درست بوده و اساسا مساله جنگ با بنیادگرایی و رادیکالیسم در منطقه است. در بحران اخیر افغانستان نیز خیلی از افراد در جناح اصلاح‌طلب گفتند چرا جمهوری اسلامی با دولت جدید افغانستان مدارا می‌کند. افرادی که مخالف جنگ با داعش و کمک به دولت سوریه بودند، چگونه در موضوع افغانستان نظرشان به دخالت و تقابل نظامی تغییر کرد. آیا عاقلانه بود ایران درمقابل دولتی که کشوری را فتح کرده و مردم نیز با آن مقابله نمی‌کنند، اعلام جنگ کند؟ اما داعش یک خطر فوری بود که دشمنی و عداوت خود را نسبت‌به جهان اسلام و مذاهب مختلف به‌ویژه تشیع اعلام کرده بود و خطر آن را نیز همه ما احساس کردیم.

    نگاه تک‌بعدی و اصطلاحا تقلیل‌گرایانه حتما درجهت تبیین مکتب حاج‌قاسم نیست و باید تمام ابعاد شخصیتی ایشان موردبحث قرار بگیرد. یک بعد نیز شخصیت سیاسی ایشان است. الان نیز فرصت خوبی است که در حوزه سیاسی به شخصیت ایشان پرداخته شود.

    شخصیت حاج‌قاسم به‌عنوان یک شخصیت ملی و انقلابی که به تعبیر رهبر انقلاب دارای غیرت دینی و عقلانیت است، باید تبیین شود. حاج‌قاسم حزبی و جریانی نیست؛ به این معنی نیست که مقابل خط‌قرمزهای انقلاب سکوت می‌کند. کما اینکه شجاعانه با روحانی صحبت کرده و نکاتش را در میان گذاشته است.

    مرتبط ها
    نظرات بینندگان
    نظرات شما