جمعه 31 فروردين 1403 - Fri 19 Apr 2024
  • صدور حکم قطعی محکومان پرونده «الماس مال»

  • پیوند دیپلماسی و میدان در عملیات تنبیهی ما بی‌نظیر بود

  • التهابات سیاسی بازیگر اصلی تغییر نرخ ارز است، نه اقتصاد

  • تحریم شدن سرمربی پرسپولیس

  • «وعده صادق» اقدامی ضروری و نماد اقتدار کشور بود+ فیلم

  • مخالفت قاطعانه رهبر حزب شاس و عضو ناظر کابینه جنگ رژیم صهیونیستی با هرگونه حمله به ایران+ عکس و فیلم

  • شهادت یک فرمانده در روز تولدش

  • وحشت صهیونیست‌ها از بازدارندگی هسته ای ایران

  • بلوف صهیونیست‌ها آژیر قرمز در اراضی اشغالی را به صدا درآورد

  • روزی که افسانه‌ شکست‌ناپذیری رژیم صهیونیستی و سامانه‌های پدافندی غرب فرو ریخت+ عکس

  • درصورت خطای اسرائیل، پاسخ فوری و پشیمان کننده حداکثری خواهیم داد

  • علت نگرانی هواداران استقلال برای استقلالی ها !

  • صهیونیست‌ها از منافقین درخواست کمک کردند!

  • فعالیت در بورس چگونه به تولید کمک می‌کند؟

  • برخورد با مصادیق غیرقانونی تبلیغات در نمایش‌خانگی

  • موشک‌های کروز وخانه عنکبوت؛اقتدار ایران فراتر از انتظار بود

  • مسعود نجابتی چهره سال هنر انقلاب شد/ تقدیم جایزه به مردم غزه

  • درگیری بین مدیران استقلال اوج گرفت!

  • خم شدن کمر اقتصاد اسرائیل زیر بار جنگ غزه

  • دستور اژه‌ای برای تحکیم آرامش و امنیت مردم

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 279144
    تاریخ انتشار: 19/دي/1400 - 09:40

    شهید بابایی می گفت کاش جای آن کارگر ساده بودم

    شهید بابایی می گفت کاش جای آن کارگر ساده بودم

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ،پروازهای وضعیت اضطراری تمام شده بود. به همراه شهید بابایی جهت استراحتی کوتاه در زیر سایه هواپیما روی زمین نشسته بودیم. عباس که از پروازهای پی‌در‌پی خستگی در چهره‌اش آشکار بود رو به من کرد و در حالی که به کارگری که در محل استقرار هواپیماهای آماده مشغول نظافت بود اشاره کرد و گفت: «آقارضا! آن کارگر را می‌بینی؟ از خدا می‌خواستم که به جای آن کارگر بودم و آنجا را جارو می‌کردم.»

    من از این گفته او کمی دلگیر شدم وگفتم: «چرا چنین آرزویی می‌کنی؟ شما که الان فرماندهی پایگاه را به عهده ‌دارین و این مسئولیت سنگینی است. در ثانی شما شایستگی ارتقا به پست‌های بالاتر در نیروی هوایی را نیز دارید!»

    شهید بابایی در حالی‌که چهره از من برگرفته بود و با نگاه نافذش به آسمان می‌نگریست گفت: «نه اینکه از شغلم ناراحتم ولی اگر کارگر ساده بودم مسئولیتم در نزد خداوند کمتر بود. حالا که فرمانده پایگاه هستم هرکجا حادثه‌ای رخ دهد فکر می‌کنم شاید کوتاهی من باعث به وجود آمدن آن بوده است. به همین خاطر است که آرزو می‌کنم کاش جای آن کارگر ساده بودم.»
     

    منبع: پرواز تا بی‌نهایت‌، خاطراتی از شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی 
    به نقل از سرگرد رضا نیکخواهی

    نظرات بینندگان
    نظرات شما