دوشنبه 31 ارديبهشت 1403 - Mon 20 May 2024
  • ملت ایران نگران و دلواپس نباشند، هیچ اختلالی در کار کشور به وجود نمی‌آید + فیلم

  • سانحه برای بالگرد حامل رئیسی در جلفا/ آخرین اخبار از سانحه برای بالگرد رییس جمهور و هیات همراه/ توضیحات وزیر کشور دربارۀ حادثه بالگرد حامل رئیس‌جمهور+جزئیات +فیلم

  • تکلیف پرسپولیس را استقلال مشخص می کند

  • شما طبق قانون شهید شده‌اید!

  • رئیسی: مرز ایران و آذربایجان را به مرز امید و فرصت بدل خواهیم کرد+ فیلم

  • رسانه می‌تواند در میدان نبرد، پیام‌آور امید باشد

  • حکم نهایی تتلو صادر شد

  • تاج: پیگیر فساد در فدراسیون هستیم

  • بودجه‌ها برای «سینما آزادی» هدر می‌روند!؟

  • چگونه یک دانشجو افسر سازمان سیا می‌شود؟+ عکس

  • علی کریمی بلاک شد!+ عکس

  • مطربی که رییس دستگاه دیپلماسی شد +فیلم

  • منتظر اعداد طلایی در شاخص باشید

  • امروز؛ افتتاح یک پروژه مهم، استراتژیک و بین‌المللی

  • مروری بر کارنامه تاریک ترین دوره اقتصاد ایران

  • سرزمینِ ایران؛ جشنِ رنگ در عروسی بختیاری

  • تصاویر: سیل در مشهد

  • از مجلس شورای اسلامی انتظار نبود!

  • ورود دلار به کانال ۵۷ هزار تومان/ ادامه روند کاهشی نرخ ارز

  • یک صندلی و چند کاندیدا

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 128745
    تاریخ انتشار: 28/فروردين/1398 - 11:19
    حضرت علی اکبر

    زندگینامه حضرت علی اکبر (ع) از ولادت تا شهادت +صوت

    حضرت علی اکبر فرزند امام حسین علیهما السلام در بین سال های 33 تا 35 ه از مادری به نام لیلا دختر ابی مرّه در شهر مدینه چشم به جهان گشود. وی در مکتب انسان ساز پدر شیوه های صحیح دفاع از مکتب و اطاعت از امامت و حمایت از آرمان های مقدس آن را آموخت.

     زندگینامه حضرت علی اکبر (ع) از ولادت تا شهادت +صوت

    شناسنامه حضرت علی اکبر علیه السلام
    حضرت علی اکبر (ع) فرزند بزرگ امام حسین در سال 33 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود.

     

     


    مادر بزرگوار وی لیلا دختر ابی مره است. لیلا برای امام حسین پسری آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه ترین کس به رسول خدا، رویش روی رسول، گفتگویش گفتگوی رسول خدا ، هر کسی که آرزوی دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا می نگریست، تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید "هرگاه مشتاق دیدار پیامبر می شدیم به چهره او می نگریستیم"؛ به همین جهت روز عاشورا وقتی اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد، امام حسین چهره به آسمان گرفت و گفت «اللهم اشهد علی هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الی رؤیة نبیک نظرنا الیه...».

    حضرت علی اکبر علیه السلام اولین شهید عاشورا از بنی هاشم بود. شجاعت و دلاوری حضرت علی اکبر و رزم آوری و بصیرت دینی و سیاسی او، در سفر کربلا به ویژه در روز عاشورا تجلی کرد. سخنان و فداکاریهای وی نیز به خوبی مؤید این مطلب است .

     

     


    زندگی نامه حضرت علی اکبر علیه السلام


    وقتی حضرت اعلام کرد عزم سفر دارد و می خواهد از مدینة النّبی بیرون برود، حضرت علی اکبر علیه السلام پرچم وفاداری نسبت به امام را پیشاپیش قافله به اهتزاز درآورد.

    کاروان حماسه و ایثار پس از پشت سر نهادن منازل ذو حُسم، بیضه و عُذیب الهجانات به موقفی به نام بنی مقاتل رسید. عقبة بن سمعان که از یاران و همراهان امام بود و بسیاری از روایات واقعه عاشورا از وی نقل شده می گوید: شب هنگام در رکاب امام حرکت کردیم و چون ساعتی را پیمودیم، امام حسین علیه السلام را خواب سبکی فرا گرفت. در حالی که سر مبارکشان روی قربوس زین اسب بود و به زودی دیدگان آن سرور آزادگان گشوده شد و فرمود: «انّا لله و انّا الیه راجعون الحمد الله ربّ العالمین» و دو یا سه بار آیه استرجاع را تکرار فرمود؛ حضرت علی اکبر علیه السلام با درایت و فراستی که داشت، متوجّه حال پدر گردید مشاهده کرد آن ستاره پرفروغ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مدام آیه مذکور را بر زبان جاری می نماید. مرکب خویش را به سوی اسب پدر هدایت کرد و خطاب به ایشان گفت: «پدر جان! از چه جهت آیه استرجاع را تلاوت می کنید. امام فرمود: فرزند عزیزم اندکی که خواب رفتم، سواری عنان اسب را کشید و گفت: «القوم یسیرون و المنایا تسری الیهم» این قوم در حال حرکتند در حالی که مرگ به سوی آنان می آید.

     

     


    علی اکبر علیه السلام پس از لحظه ای مکث، با قوّت قلب وشهامتی شگفت روی به پدر بزرگوار خویش کرد و گفت: «یا ابة لا اراک الله السوء و السنا علی الحقّ» پدر جان! خداوند حادثه ای ناگوار پدید نیاورد. آیا ما بر حق نیستیم؟ امام در جوابش فرمود: «بلی والّذی الیه مرجع العباد؛ آری، به خداوندی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حقّیم.» علی اکبر با شنیدن این پاسخ چون گُل شکفت و با آرامشی خاصّ امام علیه السلام را مورد خطاب قرار داد و گفت: «یا ابه اذا لانبالی نموت محقّین» ای پدر! [وقتی بر حق بودن ما مسلّم است] در این صورت باکی نیست و بر حق جان می دهیم. امام علیه السلام وقتی مشاهده فرمود فرزند در این مصاحبه معرفتی سربلند و پیروز بیرون آمد، شاد شد. او را مخاطب قرار داد و فرمود: «جزاک الله من ولد خیر ما جزی ولدا عن والده» خدایت پاداشی نیکو عطا کند؛ نیکوترین پاداش که باید فرزندی از پدر خویش دریافت کند.
     

     

     


    حضرت علی اکبر علیه السلام اولین شهید عاشورا از بنی هاشم بود
     
    شمه ای از فضائل و مناقب حضرت علی اکبر علیه السلام
    تربیت شایسته امام حسین (ع) سبب شد که علی اکبر به بهترین صفات کمال آراسته شود. عواملی همچون: اصالت خانوادگی، تربیت و وراثت، کسب علم و فضایل که از عناصر تشکیل دهنده شخصیت هر کس است، در وجود و زندگی او فراهم بود. خلق و خوی او و رفتار و حرکات و ادب و متانتش در حدّ اعلای برجستگی و درخشندگی بود. آن گونه که گفته و نوشته اند، رفتارش یادآور حرکات و رفتار پیامبر خدا (ص) بود و همین سبب می گشت تا در چهره او شخصیت پیامبر را مشاهده نمایند و با دیدن او یاد حضرت رسول (ص) را در ذهن ها زنده کنند. علی اکبر، نسخه ای برابر با اصل نسبت به رسول خدا و شاخه ای از آن شجره طیبه و ریشه پاک بود و وارث همه خوبی های خاندان عصمت و طهارت به شمار می رفت.

    علی اکبر (ع)، از جوانی مجموعه ای از خوبی ها و فضیلت ها و نمونه ای روشن از فضایل عترت پاک پیامبر بود. حتی کسی چون معاویه هم که دشمن خاندان عصمت بود، به فضایل او اقرار داشت.

    رابطه سرشار از ادب و احترام علی اکبر (ع) به پدر و علاقه و محبت پدر به فرزند، در همه مراحل زندگی این دو الگوی فضیلت وجود داشت و نهایت و اوج آن، در صحنه عاشورا دیده می شود که به آن اشاره می کنیم.

    تربیت ولایی و تأدیب شایسته، سبب شده بود علی اکبر همواره در خدمت و اطاعت پدر بزرگوارش باشد و در نهایت ادب، گوش به فرمان و آماده جان نثاری شود.

     

     


    میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام، روز جوان


    جوانی، بهار عمر و فصل طربناک زندگی است. هیچ دوره ای از زندگی چون روزگار جوانی، سرسبز و خرّم نیست، و هیچ انسانی همانند زمان جوانی، توان مند و پرانرژی نیست. بسیاری از پیروزی ها و کامیابی ها، تنها در سایه جوانی امکان پذیر است و بسیاری از آرزوها و هدف ها، فقط در فرصت جوانی قابل دست یابی است. جوانی فرصتی است که بر خلاف بسیاری از فرصت های دیگر، تنها یک بار در اختیار همه قرار می گیرد و چون به انجام خویش برسد، هرگز امکان تکرار نخواهد داشت. پس «فرصت جوانی»، طلایی ترین فرصت ها و ناب ترین موهبت هاست و نمی توان در این نکته تردید کرد که هدر دادن روزگاران خوش جوانی و تباه کردن این بهار زندگانی، به اندوهی انبوه و حسرتی متراکم خواهد انجامید، اما این روزگار، اقتضاهایی دارد؛ اقتضاهایی که بخشی از آنها به جوان بر می گردد و بخشی نیز به آنها که با جوان در تعاملند. آنها که به جوان بر می گردد، «نازها» و «نیازها»ی جوانی است. نازها، یعنی «سرزندگی، شیک پوشی، آراستگی، جمال گرایی، آرمان گرایی و...؛ و نیازها، یعنی عبادت و تضرع؛ دانش اندوزی، مهار و تعدیل غرایز، تهذیب نفس، ورزش، مطالعه، مسئولیت پذیری و....

    حضرت علی اکبر علیه السلام، الگوی جوانان


    جوان، محتاج اسوه و الگوست. اسوه و الگوی جوان، باید جوان باشد؛ تا فضایل و کمالات این جوان دست یافتنی و ملموس باشد.

    قرآن برای زندگی بشر، اُسوه و الگو معرفی می کند؛ «و لکم فی رسول الله اسوه حسنه». اگر پیامبر و سبک زندگی نبوی اسوه و الگوست، هر شخص و سبک دیگری اگر بخواهد اسوه و الگو باشد، باید رنگ و بوی پیامبر را داشته باشد و «اشبه الناس خلقاً خُلقاً و منطقاً برسول الله» باشد.

    امام حسین علیه السلام حضرت علی اکبرعلیه السلام را عصارة بنی هاشم و شبیه ترین مردم به پیامبر صلی الله علیه وآله دانسته، فرمود هر وقت دلمان برای رسول الله تنگ می شد، مشتاق زیارت علی اکبر می شدیم و زیارت و ملاقات علی اکبر علیه السلام بود که دلمان را در فراق پیامبر صلی الله علیه وآله تسلی می بخشید.

    پس اگر کسی شیفتة جمال و کمال پیامبر صلی الله علیه وآله است، می تواند از رخسار و فضایل علی اکبر هم به پیامبر صلی الله علیه وآله برسد.

     


    در سایه سار قلم


    همه در حیرتم امشب، که شب هفده ماه ربیع است و یا یازده غره ی شعبان معظم، شب میلاد محمد شده یا آینه ی طلعت نورانی احمد، به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد؛ عجبا این گل نورسته علی اکبر لیلاست، بگو یوسف زهراست، بگو اینه ی طلعت طاهاست، بگو دسته گل فاطمه ی ام ابیهاست، بگو روح بتول است، بگو جان رسول است، سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش، به جلالش به جمالش همه مبهوت کمالش همه مشتاق وصالش که سراپاست همه اینه ی احمد و آلش، چه به خلقت چه به طینت چه به صورت چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت، همه بینید در این خال و خط و چهره ی گل روی رسول دو سرا را.
    جوان و حلّ مشکلات
    جوان و جوانی همیشه با سوالات روز مره و یا بی قاعده مواجه است که به دنبال پاسخ بدانها است حال، یا برای یافتن خود یا نه جهت پاسخ به معضلات و سوالات مکرر دیگران، مهم این است که ذهن فعال جوان درگیر سوالات ساده و بعضا سخت روزگار و پیرامون خویش است. چرا اوضاع ما جوانان این چنین است؟ چرا شغل مناسبی ندارم؟ چرا درس بخوانم؟ چرا آینده برخی جوانان نامعلوم است؟ چرا این قدر محروم و بدبختم؟ چرا شغلی ندارم و یا اگر شغل دارم درآمد کافی ندارم؟ و...
    اینها نمونه سوالاتی است که جوان از خود پرسیده و یا با دوستان خود در میان گذاشته است و شاید خود شمات نز این دوره را پشت سر گذاشته اید. البته درست است که این مسائل و پدیده ها، دلایل و عوامل بیرونی نیز دارند که نقش آنها را در ایجاد چنین وضعی نمی توان نادیده گرفت؛ امّا ریشه بیشتر این مشکلات و سؤالات را می توان در درون هر شخص یافت و با پی بردن به منشأ و علّت آنها می توان برای تغییر یا حلّشان راه پایانی یافت. در این جا، کوشش شده است که فرمول ها و راه کارهایی عملی جهت شناخت و تقویت قوای درونی و اراده ارائه شود، تا از طریق آن جوان بتواند در جهت مسلّط شدن بر اوضاع و ایجاد تغییرات بیرونی مطلوب، گام بردارد.

     

    .1 دوستی با خداوند


    ذکر نام و یاد خداوند، به انسان، چنان آرامش و اطمینانی می بخشد که در پرتو آن، انسان، قدرت خاصی به دست می آورد. به تعبیر قرآن: «دل، با یاد خداوند آرام می گیرد». البته ذکر خداوند، نعمتی است که بندگان خاص خداوند دارند؛ زیرا هرگاه شما یاد خدا کردید، معلوم می شود اوّل خدا به یاد شما بوده و به شما توفیق چنین کاری را عطا نموده است
    و برعکس، کسانی که از خدا روی گردان اند و از یاد و نام خدا غافل و در تمام عمر نخواسته اند که به این موضوع بپردازند، زندگی شان با مشکلات و معضلات فراوانی مواجه می شود که به بیان قرآن: «هر که از یاد من روی گرداند، زندگی دشواری خواهد داشت.» و بعد در جای دیگر به دنبال علت آن هستند.یاد خدا در جوانی می تواند کمک خوبی برای طی کردن مسیر زندگی باشد.
    کسانی که از خدا روی گردان اند و از یاد و نام خدا غافل و در تمام عمر نخواسته اند که به این موضوع بپردازند، زندگی شان با مشکلات و معضلات فراوانی مواجه می شود که به بیان قرآن: «هر که از یاد من روی گرداند، زندگی دشواری خواهد داشت.» و بعد در جای دیگر به دنبال علت آن هستند.

     

     


    2. شروع کردن از خود و پرداختن به خویش


    در این خصوص، اعتقاد بر این است که جوان باید ابتدا از خودش شروع کند؛ چرا که انسان، خلیفة الله است و قدرت خلق و تغییر به او عطا شده است. جمله معروفی است که شما نیز شاید شنیده یا خوانده باشید که: «انسان ها معمولاً همان می شوند که می اندیشند». تصور انسان از خودش و از جهان پیرامونش راه و هدف او را تعیین می کند. کسی که خود را بدشانس، بدبخت و ناتوانْ خطاب و احساس کند، نباید انتظار داشته باشد که دیگران به خوش بختی او کمک کنند.
    مراقبت از خویش
    مراقب تنهایی خود باش که به اندیشه تبدیل می شود؛ مراقب اندیشه خود باش که به عمل تبدیل می شود؛ مراقب عمل خود باش که به عادت تبدیل می شود؛ مراقب عادات خود باش که به شخصیّت تبدیل می شود؛ مراقب شخصیت خود باش که به سرنوشت تبدیل می شود؛ سرنوشت را نمی توان از سر نوشت
    پرداختن به خود و تسلط یافتن بر نفس خویش می تواند در انجام دادن درست کارها به انسان کمک کند؛ چرا که انسان همیشه در حال نبرد با دو قدرت و دشمن است: یکی مشکلات و موانع بیرونی و دیگری وسوسه ها و هجوم های درونی. مقابله با اولی، دوری از تنبلی و تن پروری و سستی و خُمود و البته کار و تلاش دائم را می طلبد و مقابله با دومی، جرئت و جسارت و ایمان و شجاعت لازم دارد که البته برترین فضائل اند و به همان اندازه به دست آوردنشان هم دشوارتر. اینها برای مقابله با دشمن درونی، لازم اند.


    3. داشتن هدف و برنامه روزانه زندگی


    بی برنامگی و بی هدفی، جوان را به روزمرّگی می کشاند و کسی که دچار روزمرگی شود، به دام افسردگی و احساس بیهودگی در زندگی نیز خواهد افتاد. نتیجه روزمره زندگی کردن، این است که: انسان، هر چه برایش پیش می آید، انجام می دهد، نه هر چه پیش بینی کند. هر چه برای او پیش می آید، می خواهد، نه هر چه بخواهد، برایش پیش آید؛ یعنی باری به هر جهت! یعنی منتظر بخت و شانس و اقبال و.. . بودن؛ یعنی متوقف شدن و تکراری زندگی کردن. داشتن هدف و برنامه، آدمی را به تفکر و تلاش مستمر وا می دارد که حاصل آن، حرکت و تغییر و رشد و موفقیت و جاری شدن است که: «هستم اگر می روم. اگر نروم، نیستم!». کسی که نداند در 24 ساعت آینده چه کارهایی قرار است انجام دهد، مجبور است کارهایی را که قرار نیست، به اجبار و برخلاف میل خودش انجام دهد و طبعاً نتایج ناخواسته و پیش بینی نشده ای رخ خواهد داد.


    4. ایجاد تغییر در نظام باورها


    نظام باورها و نحوه تلقّی هر کس از خود و جهان پیرامونش، نوع نگاه، اهداف، برنامه ها و کلاً همه هستی او را تحت الشعاع خود قرار می دهد. پس یک جوان موفق باید نظام باورهای خود را نسبت به هستی و جهان، به گونه ای تغییر داده که از بدبینی، کج اندیشی و افکار ویرانگر و مأیوس کننده خالی شود. کسی که باور دارد جهان و هر چه در کیهان هست، آمده اند تا به او کمک کنند، یا باور دارد که ابر و باد و مَه و خورشید و فلک در کارند تا او نانی به کف آرد و به غفلت نخورد، سرنوشت او، تفاوت خواهد داشت، با کسی که اعتقاد دارد که جهان و تمام آدم و عالم، کمر به کشتن او بسته اند و فلک، غدّار است و روزگار، کج مدار و بدرفتار! چرا که این گونه اندیشیدن ها نه تنها در شکل گیری شخصیت و منش آدمی مؤثر است، بلکه در دستیابی یا عدم دستیابی انسان به کلیدهای فائق آمدن بر مشکلات نیز تأثیر دارد.


    5. داشتن آرزوهای ممکن و خیال های مثبت


    آرزو داشتن و خیال پردازی، تا زمانی که حالت افراط به خود نگرفته و از واقعیتْ دور نشده باشد، می تواند مفید باشد. تاریخ از آنِ کسانی است که آرزو و هدف دارند. انسانی که آرزو و هدف داشته باشد، فقر نمی شناسد. وقتی گفته می شود: «آرزو بر جوانانْ عیب نیست»، شاید به همین دلیل است که آرزو، حرکت و انگیزه و امید لازم را برای رسیدن به هدف در آدمی ایجاد می کند و چنان نیروی قوی ای است که می تواند آدمی را به هدف برساند و مانند سُکان یک کشتی، جهت حرکت را مشخّص می کند. خیال، حتّی گاهی منشأ آگاهی و اطلاع آدمی می شود که می توان با آن، دید و به کشف و اختراع و ابتکار، دست یافت یا آثار ادبی و هنری پدید آورد.اما نباید خیال پردازی بیش از حد باشد ویا آرزوهایی را در سر پروراند که غیر ممکن بوده و روحیه ی جوان را تضعیف کند.

     

     


    6. تلاش و کوشش و اعتماد به نفس


    در مقابل اراده آهنین آدمی همه چیز امکان پذیر است و اگر انسان به چیزی علاقه مند شد و برای رسیدن به آن تلاش مستمر داشت قطعاً بدان دست می یابد. به تعبیر قرآن: «تنها آنچه انسان با سعی و کوشش به دست می آورد، برای او می ماند.» و یافتن و رسیدن، راهی جز کوشش و خواستن ندارد و البته در این راه، اراده نیز لازم است. نباید فراموش کرد که انعطاف پذیری و تطبیق و وفق دادن خود با شرایط نیز لازم است. البته این موضوع نباید به معنای عقب نشینی، منفعل بودن، دائم اثر پذیرفتن یا همیشه همرنگ جماعت شدن و... باشد.


    7. مطالعه و تحقیق و کسب دانش


    جستجوی حقیقت، به انسان، آگاهی و بینش می دهد و انسان را مهیّای عزیمت و رهایی و آزادی معنوی می نماید. البته همه اینها یک شرط دارد و آن هم همراه شدن با توفیق الهی است که قطعاً شامل احوال همه بندگان نخواهد بود و تابع رضایت الهی است. اولاً باید مراقب بود که علم و درسِ آدمی باعث گمراهی نگردد. و ثانیاً باید مراقب بود که آدمی، عالم بی عمل نگردد که چون زنبوری بی عسل و درخت بی بار است. چه خوب است که از علم در جهت مثبت و خیر و نیکی استفاده شود.

     


    تحول در جوان


    جوانی، آغاز شکفتن است. جوانی، میلاد دوباره انسان است. انسان در جوانی، بار تکلیف الهی را به تازگی بر دوش گرفته است. خداوند، بسیاری از نعمت هایش را در جوانی به انسان ارزانی می دارد. جوانی، موهبتی از جانب خداوند است. جوانی، ثروتی است که انسان باید آن را جز در بهای بهشت، خرج نکند. پس خوشا به حال آنان که جوانی را قدر می دانند و این گوهر گران بها را در راه سعادت خویش، به کار می گیرند.
    ضمیر جوان، آینه پاکیهاست؛ آینه ای که هنوز گردی از گناهان بر روی آن ننشسته است. نگاه جوان، پنجره ای است که رو به سوی افق های روشن گشوده شده است. پنجره ای که آفتاب حقیقت را می نوشد. دل جوان، رودخانه ای است که می خواهد تمام سنگ ها و صخره ها را در نوردد و از تمام دشت ها و دره ها بگذرد تا به آستانه دریا قدم نهد. خیال جوان، نسیم پویایی است، که می تواند به هر جا سفر کند و کرانه ها را کشف کند. جوان، همواره در جستجوی چشم اندازهای روشن است. جوان، همواره در پی تجربه و تماشاست. جوانی، دوره طوفانی عمر است. جوان اگر چه از مرحله نوجوانی که دوره آشوب شدید است بیرون آمده و به دنیای آرامش نسبی وارد شده است، اما هم چنان مثل آتش، برافروخته و شعله ور است. جوانی، دنیای تحول است؛ دنیای بحران و دنیای تغییر و تحولات جسمی و غریزی که سبب بروز حالات روحی و دگرگونی عواطف می شود.

    شهادت حضرت علی اکبر (ع) در چه سنی بود؟

    بر اساس بعضی از نقل‌های تاریخی حضرت علی اکبر (ع) هنگام شهادت ۲۵ سال یا ۲۸ سال داشته است. حتی بعضی گفته‌اند که او در روز عاشورا ۱۸ یا ۱۹ سال داشته است.


    محل دفن حضرت علی اکبر (ع)

    مقبره حضرت علی اکبر (ع) در شهر کربلا و در پایین پای امام حسین (ع) است و دلیل شش گوشه بودن ضریح امام حسین (ع) هم همین موضوع است. ضمناً بهتر است بدانید سلامی که در زیارت عاشورا به «علی بن الحسین» داده می‌شود مربوط به ایشان است.



     

    منبع : حامیان ولایت


    download

    نظرات بینندگان
    نظرات شما